سی و سوم- فرهنگِ بی فرهنگی!!!!!!!!!!!!!
عاشق درس روش تحقیق هستم و اگه یه روزی یه کاره ای بشم تو مملکت، حتما حتما حتما این درس و برای همه رشته ها و در همه پایه ها از ابتدایی تا پایان مقطع تحصیلات تکمیلی اجباری خواهم کرد.
و برای این حرفم دلیل هم دارم، به این خاطر که همه کسانی که این درس و پاس می کنند با مفهوم، علم، دانش، آگاهی و... اشنا میشن و مهم تر از اون تفاوت اون ها رو با هم میفهمن...
و درک می کنند چه چیزهایی رو باید باور کنیم و چه چیزهایی رو نباید قبول کنیم و این تشخیص دادن بسیار بسیار مهم است و خواهد بود و پایه های فکری جامعه رو به سمت دانایی و خرد ورزی میبره...
هر چند که اصلا امروز نمیخوام راجع به این مفاهیم صحبت کنم و حتما در اینده راجع بهش یه مطلب قوی مینویسم.
امروز که داشتم به کتاب ((روش تحقیق کاربردی)) نوشته "دکتر رمضان حسن زاده" (یکی از ارزشمندترین منابع موجود) نگاه می کردم با موضوع جالبی مواجه شدم که شد ایده این یادداشت.
در کتاب، سه نوع سوال و جواب و عنوان می کنه، نوع اول سولاتی هستند که جواب واضح، مشخص و قابل اندازه گیری دارند، مثل اینکه آب در چه دمایی یخ میزنه؟ خوب جواب این سوال مشخصه و با یک آزمایش ساده جواب قابل سنجش و اندازه گیریه...
نوع دوم سوال هایی هستند که جواب دادن بهشون نیاز به تحلیل درست و منطقی و استفاده و پشت سرهم قرار دادن جواب هایی از سئوالات نوع اول داره، مثل اینکه ایا کفاشیان در فدراسیون فوتبال موفق بوده یا نه؟ برای پاسخ به این سئوال کارشناسان و متخصصان رشته مدیریت و ورزش با توجه به علمی که دارند و بیان و عنوان منطقی دانسته ها پاسخ این سئوال و میدن...
نوع سوم، سوالاتی هستند که مربوط به سلیقه و گرایش افراد میشن و تابع منطق و یا روش علمی در پاسخ نیستند، مثل این سوال: چه رنگی و دوست دارید؟ یا استقلالی هستید یا پرسپولیسی؟...
حالا همه این ها رو چرا نوشتم؟
واسه اینکه تو این مدت کوتاه وبلاگ نویسی یه موضوع به نظرم جالب اومد و شدیدا ذهنم و درگیر کرد و اونم اینکه هر وقت مطلبی و نوشتم که مطابق میل و گرایش غالب در جامعه نبود، بیشترین بازدید و کمترین رای و نظر و داشت...
مدت ها به علتش فکر کردم و حتی چندتا آزمایش هم انجام دادم، به این نتیجه رسیدم ما دوس داریم اون چیزی و بخونیم و ببینیم که بهش گرایش داریم و نه اون چیزی که کاملا درسته ولی مطابق میل ما نیست...
این همون چیزیه که بهش میگن تعصب...
موضوع وقتی جالب تر میشه که حتی رسانه هایی که ادعای فرهنگ سازی دارن هم از این روش استفاده می کنند مثلا رسانه ای مثل تلوزیون که یک رسانه کاملا حکومتیه و خودش و متولی فرهنگ جامعه میدونه و این جمله معروف که "تلوزیون باید دانشگاه باشه" رو هم، همه مون شنیدیم بارها (هر چند که خودم موافق این ایده نیستم).
و بی محتوی ترین و مسخره ترین برنامه ها در بهترین ساعت شبانه روز پخش میشن...
خب چه می شود کرد؟ همینه دیگه ما اون چیزی و دوس داریم بشنویم که از قبل باورش داریم و نه اون چیزی که واقعیت و درسته....
و اگه میخواهیم پر مخاطب و پرخواننده و محبوب بشیم، باید به سوالات واضح (نوع اول) و منطقی(نوع دوم)، جواب گرایشی(نوع سوم) بدیم و نه جواب درست...
و این فرهنگ قربانی کردن حقیقت به پای محبوبیته که هر روز داره رایج تر و شایع تر میشه...
و من اسمش و میزارم، فرهنگِ بی فرهنگی....
- ۹۵/۰۲/۱۶
- ۴۷۴ نمایش