هفدهم- بی برنامه زندگی کنیم!!!!
پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۲۳ ب.ظ
آدم ها تو زندگی دو دسته اند، یا برا زندگی شون یه برنامه دقیق و اصولی دارن و مثلا میدونن دقیقا سه سال دیگه میخوان کجا باشند و یا بی برنامه و مطابق اتفاقات روز پیش میرن، یعنی منتظر میمونند که ببیند چه اتفاقی تو روزمرگی هاشون میافته تا نسبت به اون اتفاق تصمیم بگیرن و عمل کنند.
امروز داشتم فکر می کردم کدوم بهتره؟ اینکه از الان بشینی و نقشه بکشی برا چندسال دیگه یا نه بذاری زندگی جریان داشته باشه و تو هم با جریان روز پیش بری
این افکار، همراه با این خبر شد که از اخبار رادیو اقتصاد شنیدم"دانشمندان می گویند در عصر انفجار اطلاعات هر سال دچار یک انقلاب کامل در علوم و فناوری خواهیم بود ".
خب اگه این درست باشه و هرسال، همه چی تغییر کنه، چطور میشه اصلا برا 5 یا 10 سال آینده نقشه کشید؟
با خودم گفتم شاید همین موضوع باعث میشه که اغلب ما بی برنامه زندگی می کنیم، ولی یادم اومد همیشه من کلی نقشه تو سرم دارم، تقریبا راجع به همه چیز، و تقریبا همه کسانی که میشناسم هم همینجوری اند، یعنی هر وقت از یه موضوعی صحبت بشه کلی راجع به نطرات و آمال و آرزوهاشون حرف میزنند و اظهار نظر می کنند.
پس اینم درست نیست، یه کم که بیشتر بهش فکر کردم به این نتیجه رسیدم که شاید اصلا داستان یه چیز دیگه است، شاید بی برنامگی ما بخاطر اینه که زیادی برا خودمون برنامه ریزی می کنیم، اصلا برنامه زده شدیم.
یعنی چی؟
یعنی اینکه انقدر آمال و آرزوها و نقشه هامون زیاده، که نمیدونیم رو کدومشون تمرکز کنیم، یه مثال: من هم دوست دارم درس بخونم در حدعالی، هم ورزشکار خوبی باشم، هم تو شغلم عالی باشم، هم خوب پول دربیارم، هم خوب تفریح کنم، هم مطالعه ام زیاد باشه، هم سفر زیاد برم و....
خب وقتی انقدر برنامه برا خودم گذاشتم، نمیدونم باید کدومش و انجام بدم در نتیجه همه اش و نصف و نیمه رها می کنم. بد تر از اون اینکه چون تقریبا همه راه های موجود تو دنیا رو یه بار نصفه ولش کردم، اگه یه نفر یه ایده ای هم بده با اطمینان خاطر میگیم که نه، نمیشه، من امتحانش کردم، جواب نمیده...
بعدشم، انبار دارها یه اصطلاحی دارن که بهش میگن LIFO (last in firs out) یعنی هر چیزی که دیرتر وارد انبار شد زودتر خارج میشه که علت خودش و داره، فکر کردم ما هم همینجوری شدیم تو زندگی مون.
این مدلی که میشینیم و میبینم الان چی تو بورسه و دور و برمون، مد شده، همون و میگیریم و میزاریم به عنوان هدفمون، مثلا یه موقعی جو فوق لیسانسه ما هم برنامه مون میشه تحصیلات تکمیلی، یه موقعی تب شاسی بلند میفته، ماهم برنامه مون میشه شاسی خریدن و...
مخلص کلام اینکه به نظرم، یا باید یه برنامه درست و اصولی داشت، یا بی برنامگی بهتر از برنامه زدگیه...
امروز داشتم فکر می کردم کدوم بهتره؟ اینکه از الان بشینی و نقشه بکشی برا چندسال دیگه یا نه بذاری زندگی جریان داشته باشه و تو هم با جریان روز پیش بری
این افکار، همراه با این خبر شد که از اخبار رادیو اقتصاد شنیدم"دانشمندان می گویند در عصر انفجار اطلاعات هر سال دچار یک انقلاب کامل در علوم و فناوری خواهیم بود ".
خب اگه این درست باشه و هرسال، همه چی تغییر کنه، چطور میشه اصلا برا 5 یا 10 سال آینده نقشه کشید؟
با خودم گفتم شاید همین موضوع باعث میشه که اغلب ما بی برنامه زندگی می کنیم، ولی یادم اومد همیشه من کلی نقشه تو سرم دارم، تقریبا راجع به همه چیز، و تقریبا همه کسانی که میشناسم هم همینجوری اند، یعنی هر وقت از یه موضوعی صحبت بشه کلی راجع به نطرات و آمال و آرزوهاشون حرف میزنند و اظهار نظر می کنند.
پس اینم درست نیست، یه کم که بیشتر بهش فکر کردم به این نتیجه رسیدم که شاید اصلا داستان یه چیز دیگه است، شاید بی برنامگی ما بخاطر اینه که زیادی برا خودمون برنامه ریزی می کنیم، اصلا برنامه زده شدیم.
یعنی چی؟
یعنی اینکه انقدر آمال و آرزوها و نقشه هامون زیاده، که نمیدونیم رو کدومشون تمرکز کنیم، یه مثال: من هم دوست دارم درس بخونم در حدعالی، هم ورزشکار خوبی باشم، هم تو شغلم عالی باشم، هم خوب پول دربیارم، هم خوب تفریح کنم، هم مطالعه ام زیاد باشه، هم سفر زیاد برم و....
خب وقتی انقدر برنامه برا خودم گذاشتم، نمیدونم باید کدومش و انجام بدم در نتیجه همه اش و نصف و نیمه رها می کنم. بد تر از اون اینکه چون تقریبا همه راه های موجود تو دنیا رو یه بار نصفه ولش کردم، اگه یه نفر یه ایده ای هم بده با اطمینان خاطر میگیم که نه، نمیشه، من امتحانش کردم، جواب نمیده...
بعدشم، انبار دارها یه اصطلاحی دارن که بهش میگن LIFO (last in firs out) یعنی هر چیزی که دیرتر وارد انبار شد زودتر خارج میشه که علت خودش و داره، فکر کردم ما هم همینجوری شدیم تو زندگی مون.
این مدلی که میشینیم و میبینم الان چی تو بورسه و دور و برمون، مد شده، همون و میگیریم و میزاریم به عنوان هدفمون، مثلا یه موقعی جو فوق لیسانسه ما هم برنامه مون میشه تحصیلات تکمیلی، یه موقعی تب شاسی بلند میفته، ماهم برنامه مون میشه شاسی خریدن و...
مخلص کلام اینکه به نظرم، یا باید یه برنامه درست و اصولی داشت، یا بی برنامگی بهتر از برنامه زدگیه...
- ۹۵/۰۱/۱۹
- ۴۲۳ نمایش