سیزدهم- سیزده های در به در...
راجع به سیزده به در کلی چیز میشه نوشت، کلی حرف میشه زد.
میشه از طبعیت گفت، از سبزه ای انداخته شده تو آب، از سبزه گره زدن ها، دروغ سیزده
از ماهی های آزاد شده، شادی و امید و...
ولی همه اینا رو شاعر توانمند "سید مهدی موسوی" گفته
لطفا بخونیدش، جالبه که شماره پست سیزده به در هم شد، سیزده...
سبزه ها را گره زدم به غمت
غم از صبر، بیشتر شده ام
سال تحویل زندگیت به هیچ
سیزده های در به در شده ام
سفره ای از سکوت می چینم
خسته از انتظار و دوری ها
سال هایی که آتشم زده اند
وسط چارشنبه سوری ها
بچه بودم... و غیر عیدی و عشق
بچه ها از جهان چه داشته اند؟
!
در گوشم فرشته ها گفتند
لای قرآن «تو» را گذاشته اند!
خواستی مثل ابرها باشی
خواستم مثل رود برگردی
سیزده روز تا تو برگشتم
سیزده روز گریه ام کردی
ماه من بود و عشق دیوانه!
تا که یکدفعه آفتاب آمد
ماهی قرمزی که قلبم بود
مُرد و آرام روی آب آمد
پشت اشک و چراغ قرمزها
ایستادم! دوباره مرد شدم
سبزه ای توی جوی آب افتاد
سبز ماندم اگرچه زرد شدم
«و انْ یکاد»ی که خواندم و خواندی
وسط قصه ی درازی ها!
باختم مثل بچه ای مغرور
توی جدی ترین بازی ها!
سبزه ها را گره زدم اما
با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟
مثل من ذره ذره می میرند
همه ی سال های بی تحویل
- ۹۵/۰۱/۱۲
- ۵۴۰ نمایش