دهم- پلاستیک های چسبیده روی زندگی...
امروز یه سفر کاری داشتم
راننده می خواست رادیو ورزش گوش کنه
ولی موفق نمی شد رادیو و تنظیم کنه
هی سرش و میاورد پایین و به نمایشگر رادیو نیگا می کرد
ماشین هم اینور و اونور می شد
بهش گفتم برادر من این چه وضعشه؟ میکشیمون...
گفت آخه تیم ملی بازیش داره شروع میشه، با عمان بازی داره امروز تو آزادی، میخوام این موج 92 KHZ و پیدا کنم ولی اصلا معلوم نیست
دیدم رو صفخه نمایش رادیو یه پلاستیک داغون کثیف چسبیده که اصلا نوشته هاش معلوم نیست
دستم و بردم جلو پلاستیک و کندم...
یهو یه نگاه غضب آلود بهم کرد و گفت: آقا چرا اینجوری کردی؟
گفتم: مگه چیه؟
گفت: آخه این پلاستیک از اول روش بود، برش نداشتم که این صفحه کثیف نشه
گفتم: از این کثیف تر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعضی وقتا رو یه بخش هایی از زندگی مون، افکارمون و پلاستیک میکشیم تا کثیف نشن، نو بمونن
غافل از اینکه خود اون پلاستیک اخر زشتیه
پلاستیک های زندگی مون و بکنیم و بندازیم دور، بعضی از افکار نیاز به نو شدن دارن...
- ۹۵/۰۱/۱۰
- ۴۲۱ نمایش
تمثیل ِ باحالی بود:)