دقیقا نمی دونم چرا

ولی میخوام شروعش کنم

دقیقا نمی دونم چرا

ولی میخوام شروعش کنم

۲۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

میلتون فریدمن برنده جایزه نوبل می گفت:«چیزی به عنوان ناهار رایگان وجود ندارد .» تصور کنید پیتزافروشی همسایه در موقع ناهار پیتزا و نوشابه را صفر تومان می فروشد. خیلی خوب است نه؟

ولی این ناهار رایگان نیست!

چرا؟


  • سایه هیچ

امروز به خواهرم زنگ زدم که حالش و بپرسم، صداش یه جوری بود...


بهش گفتم چی شده؟ گفت: دندونم درد می کنه...


جالب اینجاست که هر چی یادمه، به دندوناش خیلی حساس بود، خیلی...


همیشه خمیر دندون های خوب، نخ دندون، فلوراید، مسواک چندبار تو روز و هربار به مدت طولانی...


کلا هر چقدر که فکر می کنید بیشتر از اون برای مراقبت از دندوناش وقت میذاشت...


  • سایه هیچ
چند روز پیش یه برنامه راجع به حیوانات و وضعیت زندگی شون تو زمستون میدیدم تو شبکه National Geographic

خیلی خوشگل بود...

برنامه با بررسی زندگی خرس ها شروع شد، و حیواناتی که از ذخائر چربی برای گذروندن زندگی و تامین غذا در زمستون استفاده می کنند.

بعدش رفت سراغ حیوون هایی که متفاوت ترند، و سبک زندگی شون فرق می کنه...

قورباغه آلاسکا، که در مناطق تحت قطبی زندگی می کنند، چون خز زیادی برای گرم نگه داشتن بدنشون ندارند، یه روش دیگه ای انتخاب می کنند.

((مرگ اختیاری))

  • سایه هیچ
تو این چند روز که نبودم چندتا اتفاق کاری، پشت سر هم افتاد برام...

اتفاق کاری، منظورم تصمیم گیری بین چندتا گزینه است و اعلام تصمیمت...

وقتی موضعت راجع به یه موضوعی مشخص بشه، دیگه راه برگشتی نیست...

خیلی سخته که درست انتخاب کنی و جرات اعلام کردن انتخابت و هم داشته باشی...

  • سایه هیچ

تا حالا داستان قورباغه رو شنیدی؟


همون قورباغه ای که باید قورتش بدی و یکی از پرفروش ترین کتاب های دهه اخیر راجع بهش نوشته شده رو نمی گم ها... نه، اشتباه نکن!!!


ژاپنی ها یه اصطلاحی دارن به نام "کایزن"...


میگن اگه یه قورباغه رو بندازی تو یه دیگ آب و زیرشو روشن کنی، و آب آروم، آروم گرم شه، قورباغه هیچ عکس العملی نشون نمیده از خودش، تو ظرف میمونه، کم کم بی حال میشه و وقتی که دمای اب خیلی بالا رفت میمیره...


  • سایه هیچ

سلام دوستان

لطفا نظرتون و بدید، میدونم خواسته زیادیه ولی اگه ممکنه علتش هم بگید

کدومشون انتخاب می کنید؟؟؟


اینجا رو ببینید

  • سایه هیچ
آدم ها تو زندگی دو دسته اند، یا برا زندگی شون یه برنامه دقیق و اصولی دارن و مثلا میدونن دقیقا سه سال دیگه میخوان کجا باشند و یا بی برنامه و مطابق اتفاقات روز پیش میرن، یعنی منتظر میمونند که ببیند چه اتفاقی تو روزمرگی هاشون میافته تا نسبت به اون اتفاق تصمیم بگیرن و عمل کنند.

امروز داشتم فکر می کردم کدوم بهتره؟ اینکه از الان بشینی و نقشه بکشی برا چندسال دیگه یا نه بذاری زندگی جریان داشته باشه و تو هم با جریان روز پیش بری

این افکار، همراه با این خبر شد که از اخبار رادیو اقتصاد شنیدم"دانشمندان می گویند در عصر انفجار اطلاعات هر سال دچار یک انقلاب کامل در علوم و فناوری خواهیم بود ".
  • سایه هیچ

اسم "بنجامین فرانکلین" و تا حالا شنیدید؟

یکی از ۵ شخصیت اصلی استقلال امریکا...

هم دانشمند بود، هم مخترع و هم محقق.

سیاستمدار معروفی هم بود و در همه بحران های سیاسی و نظامی، مامور همیشگی صلح و سازش بین گروه های درگیر تو آمریکا.

وقتی بیست ساله بود 13 تا مولفه اخلاقی و برا خودش مشخص می کنه و با خودش فکر می کنه اگه تو چارچوب این شاخص ها حرکت کنه آدم موفق و کاملی میشه (سخت کوشی، عدالت خواهی، سکوت، تمیزی، صبوری، نظم، به نتیجه رساندن کارها، پرهیز از اسراف، افراطی نبودن، مفید بودن، متانت، نجابت جنسی، صادق بودن).

یه تخته بر میداره و روی اون، اصولش و مینویسه و تصمیم میگیره هر وقت به هر کدومش عمل نکرد یه نقطه سیاه رو تخته بزاره.

  • سایه هیچ

روزی که تصمیم به نوشتن وبلاگ گرفتم هزار تا ایده تو سرم بود

واقعا این توانایی و داشتم که روزی 10 تا پست بزارم

به پیشنهاد چندتا از دوست هام به این نتیجه رسیدم که یه مقداری از سرعت کار کم کنم

شاید بقول اونا مطلب زیاد هم باعث سردرگمی خواننده ها بشه

هرچند که اینم بگم ها، دوباره کم کم سرم داره خیلی شلوغ میشه

ولی بقول بزرگی، انقدر وبلاگ نوشتن جذابیت داره که بالاخره یه جایی اون وسط مسطا براش پیدا کنی

دیشب یه ایده تو سرم بود که یه پست خوب وبلاگی بشه یه کم بهش فکر کردم و خوابم برد

صبح که از خواب پاشدم به نظرم اومد که کل دیشب یه شعر تو کل سرم تا صبح میچرخید

هی بهش فکر کردم یادم نمیومد که چیه (دیدی یه وقتایی یه چیزی که مهم هم نیست، خوره وار مغزتو میخوره)


  • سایه هیچ
یه همکلاسی دارم که به ظاهر خیلی دختر خوشرو و مهربونیه
با همه خیلی گرم برخورد میکنه، شوخی می کنه، خاکیه، کلا از این ادم هایی که همه ازشون خوششون میاد
همه اش تو درس ها به بقیه روحیه میده و...، البته این و هم بگم چون گرایش مقطع قبلیش فرق می کرد از اول ترم کلی مشکل داشت با درس ها
و خدایش منم خیلی کمکش کردم تا حدی که وقتی استادمون برا پایان ترممون گفت باید اکسپت مقاله بیارید تقریبا همه کارهاش و من براش انجام دادم، از انتخاب موضوع، پیشنه تحقیق، روش پزوهش، کارهای آماری و...
فصل امتحان ها که رسید یه درسی داشتیم که تحلیلی بود، اینجوری که استاد 40 تا سرفصل داد گفت برید راجع بهش تحقیق کامل کنید و تو امتحان تحلیل و نقد خودتون و در مورد 10 تاشون بنویسید
ما هم قرار گذاشتیم که هرکدوممون هرچی مطلب جمع کردیم به بقیه هم بدیم
منم کار خودم و انجام دادم و برا بچه ها فرستادم اونا هم متقابلا کارشون و باشتراک گذاشتن به جز همین خانم محترم که کارش نصفه و نیمه بود.
خلاصه که گذشت تا رسیدیم به امتحان،
  • سایه هیچ